هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است زهراست ، یادگاری نور خدای من خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من پرواز می کنیم از این خانه تا خدا من با دعای فاطمه او با دعای من ما نور واحدیم ، نه فرقی نمی کند من جای او بتابم یا او جای من مست تجلیات خداوندی همیم من با خدای اویم و او با خدای من یک طور حرف می زند انگار بوده است در ابتدای خلقت و در ابتدای من دنیا ! تمام آنچه که داری برای تو یک تار موی خاکی زهرا برای من کاری که کرد فاطمه کار امام بود زهراست پس علی من و مرتضای من ما یک سپر برای جهازش فروختیم چیزی نبود تا که بمیرد به پای من هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است از من مگیر دلخوشی ام را خدای من علی اکبر لطیفیان
...................................................
پ ا ی ی ن ن و ش ت 1:سلام خیلی وقت بود که درست حسابی مطلب نذاشته بودم به همین دلیل هم بود که دیگه روم نمیشد بذارم،میخواستم در رابطه با اعتکاف بعد از اعتکاف بذارم که حس کردم دیر شده بعد که به داداشم گفتم، گفت دیر چی باید میذاشتی ولی اون موقع دیگه واقعا دیر شده بود؛ خلاصه براتون بگم که بالاخره به کمک حضرت زهرا(س) و این شعری که در مدح ایشان سروده شده دوباره سعی کردم یه جورایی بنویسم. البته هنوزم شرمنده جامعه وبلاگ نویسان هستم و از خواننده هام که از لحاظ کمّی خیلی کمن ولی از لحاظ کیفی زیادن(یعنی هر کدوم به صد تا خواننده می ارزن!) و اینو به هرچیزی ترجیح میدم اول تشکر میکنم بعد هم عذر خواهی.
ولی در کل تا الان سعی کردم برای دل خودم بنویسم نه برای خوانده شدن ولی بالاخره کسانی هم که می خوانن حقی بر گردن نویسندگان دارن که باید ادا بشه ومن امیدوارم از این به بعد بتونم خوب عمل کنم.
پ ا ی ن ن و ش ت 2:امتحان های دانشگاه هم شروع شده و اکثریت رو به اتمامه ولی یه تعدادی از دانشگاه ها هم هست که هنوز امتحاناشون شروع نشده و دانشگاه من هم از اون تعداده امیدوارم همه ی دانشجو ها خیلی درس خون تر از من باشن.
*یا علی مدد*