سلام داستان جالبي بود ممنونم
در ضمن وبلاگ نو مبارک
سلام جناب خادم الحسين
حوبين؟؟؟ اين وقت شب درو چرا ميکوبين؟؟؟
شروع خوبي داري امير جان!!!
موفق باشي
سلام. مطلبت خيلي قشنگ بود و من که نشنيده بودم. کار خوبي کردي که منبع رو هم ذکر کردي. شعر پاياني هم (آن سفر کرده که صد قافله دل...) عالي بود.
راستي مبارک! موفق شدي عکس بذاري توي وبت. انشالله که بزودي آهنگت هم راه بيفته.