یکی بو یکی نبود،توی زمان های خیلی دور(حدودا1400 500 سال پیش) یه نفر زندگی میکرد که انسان نبود!فرشته هم نبود!مافوق این دوتا بود!اصلا مافوق تمام خلایق بود!ایشان امام مظلوم امام حسن عسکری(ع)بود.من نمیخوام برای شما داستان تعریف کنم یا زندگی نامه ی این بزرگوارو براتون بگم،من میخوام یه توضیحات کوچکی با عقل ناقص وقلم کوچکم از پسر ایشون امام مهدی(عج) یا همان امام زمان(عج)بدم.الان حدودا 1400 500 ساله! که ایشون به امامت رسیدن(بعد از شهادت پدر بزرگوارشون) و به انتظار نشستند تا امرخداوند محقق بشه و بتونن ظهور کنن انشاالله که هم دنیا رو از ظالمان پاک کنن وهم انتقام شهادت مادرشون حضرت فاطمه زهرا(س)رو بگیرن وهم انتقام شهادت جد بزرگوارشون امام حسین(ع)وبقیه ی ائمه رو! حالا بیاید با این عقل ناقص یه حساب سر انگشتی بکنیم:من شخصا وقتی با مامان وبابام میرم بیرون واونا بهم میگن که توی ماشین بشینم تا برن وبرگردن یه مدت کمی که میگذره با این که کار مهمی بعدش ندارم ولی با این حال اعصابم خورد میشه که چرا اینقدر لفتش میدن و نمیان خسته شدم!!!در اون لحظه حوصله ی هیچ کاری رو ندارم و اصلا فکرم به جایی قد نمیده.حالا اگه بعدش کاری داشته باشم که از نظر خودم انجامش مهمه که دیگه هیچی،زمین وزمانو بهم میریزم و دین که هیچی العیاذوبالله خدا و پیغمبرم میبرم زیر سوال.(در لحظه ی عصبانیت!)حالا فکر کنین که 1500 ساله که امام زمان(عج) هر عصر جمعه نامه ی اعمال ما میرسه دستشون وگناه های مارو میخونن و با گریه از خدا برای ما طلب مغفرت میکنن وجامعه رو با این همه فساد میبینن و باز هم به امور دنیا در پس پرده ی غیبت رسیدگی میکنن،عبادتشونو تمام وکمال انجام میدن و با این که ما با اعمال بدمون ایشان رو رها کردیم ولی ایشان ما رو رها نمیکنن!!!پس بیاین میزان سنجش اعمالمون رو رضایت خدا وامام زمان(عج) قرار بدیم و (نمیگم گناه نکنیم چون انسان ممکن الخطاست!) کمتر گناه کنیم، بلکه به میزان کمی تونسته باشیم از غم های امام زمانمون(عج) کم کنیم وبه نوبه ی خودمون به ایشان کمکی کرده باشیم! به امید روزی که هیچ غمی توی دنیا نباشه.*اللهم عجل لولیک الفرج والعافیةَ والنصر وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه انشا الله*
***
امشب شب به امامت رسیدن امام زمان(عج)است،که به شب عید الزهرا(س)یا فرحة الزهرا(س) معروفه وتمام ایران وتمام شیعیان جهان غرق در جشن وسرور میشن چرا که شب به امامت رسیدن منجی عالم بشریت قائم آل محمد(ص)است!برای تعجیل در فرج ایشان صلوات!
.....................................................
پ ا ی ی ن ن و ش ت1: ببخشید دیگه!میدونم متن اولم با اسمی که برای پست گذاشتم هم خوانی نداشت!ولی چه کنم که لازم دیدم این قیاس ناقصو بکنم تا بلکه کمی به رگ غیرتم بر بخوره و آدم بشم!
پ ا ی ی ن ن و ش ت2: از مظلومیت امام حسن عسکری(ع) همین بس که به علت فشار های شدید حکمای ظالم(علیه العنة) زمان خود،حتی نتوانستند به زیارت معبود خود به مکه وخانه ی کعبه بروند،وبه همین دلیل ما شیعیان یکی ازاعمال مستحب را یک حج عمره رفتن به نیابت از این امام بزرگوار میدانیم.
حسین(ع)!مولای من!
من نه برای مظلومیت تو،که برای مظلومیت حق می گریم.
دلم ازاین نمی سوزد که چرا کس دیگری در عصر عاشورا به یاریت نیامد تا چند دقیقه ای بیشتر زنده بمانی،
آنچه دل مرا آتش می زند این است که چرا فریاد "هل من ناصر ینصرنی" حق ترین حق تاریخ بی جواب ماند.
آنچه اشک هایم را بی اجازه روانه گونه هایم میکند وداع زینب(س) با برادرش نیست،وداع او با امام زمان و مولایش است.
من نمیگویم چرا علی اکبری را شهید کردند که راه رفتنش شبیه پیامبر(ص) بود،بلکه دلم در هجر کسی می سوزد که راهِ رفتنش همچون پیغمبر(ص) بوده است.
در غم قاسم که زار می زنم،نه اینکه دلم برای او بسوزد که یتیم بود و به جنگ رفت،نه اصلا!
من از این به فریاد می آیم که چه فاصله ایست بین من و
"أحلی من ألعسل"...
حسین(ع)!نماز پر شور تو و یارانت در ظهر عاشورا گریه ندارد،نماز آخر وقت و بی توجه من است که مرا به گریه می اندازد.
حسین(ع)!آخر بگو من که چندین سال است در لجنزار دنیا دست و پا میزنم،آخر من که یک شب از بی خوابی بلند شدم ونماز شب خواندم(غلط ودرستش به کنار!) وتا به حال چندین هزار بار به یادش افتادم وذوق کردم،چگونه بشنوم که زینب(س) پس از سخت ترین روز عالم در بیابانهای کربلا،در غوغای کرب وبلا،نیمه های شب را به نماز شب می ایستد،ومن بر خودم زار زار نگریم؟!
من که لباسهای کهنه ام را در راه خدا می دهم وخوشحالم که چه کرده ام! چگونه بشنوم که زینب(س) وقتی پیکر خونین عزیز تر از جانش حسین(ع) را می بیند دست به آسمان می برد که"اللهم تقبل هذا القلیل" "خدایا این قربانی کوچک را از ما بپذیر"و برای خودم تاسف نخورم؟!
"یالیتنی کنّا معک" "ای کاش ما با تو بودیم" بس است،آخر کی می فهمیم که"کلّ یومٍ عاشورا"؟!
ناله من از این است که چرا آبی که عباس(ع) نخورد جوانه عشق را در من نمی رویاند؟!
درد من از این است که "افلسنا علی حق"علی اکبر(ع) معیار انتخاب مرا "حق" نمی کند،و "هیهات من الذلة"مرا از ذلت مدرک و پول و مقام نمی رهاند؟!
نه حسین(ع) من بر تو نمی گریم،کرامتی که تو با شهادت یافتی،عزتی که زینب(س) با اسیری به دست آورد،تشنگی که عباس بر سیرآب شدن ترجیح داد محتاج دل سوزی وگریه نیست،ما باید بر خودمان گریه کنیم ...
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید گوییا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر می آید
صامت بروجردی
پ ا ی ی ن ن و ش ت: از پرهاى سوخته و خیمه هاى خاکستر، چهل روز مى گذرد؛ از شانه هاى بى تکیه گاه و چشم هاى به خون نشسته، از لحظاتى که سیلى مى وزید و صحرا در عطشى طولانى، ثانیه هایش را به مرگ مى بخشید،حالا چهل روز است که مرثیه هامان را در کوچه هاى داغ، مکرر مى کنیم.